سلام قرار بود من بیام و اینجا خاطره چند روز خوبی ک داشتیمو بنویسم نصفش رو هم نوشته بودمو میخواستم کاملش کنم و پستش کنم اما حالا ک میبینم میفهمم این وب نفرین شدس قرار نیس توش شادی باشه قرار نیس خوش گذرونی ها اینجا بیاد نمیدونم چرا
میخوام بازم مث همیشه از ی چیز بد براتون بگم چند روز مزخرف چند روز افتضاح البته فقط واسه من ن واسه صبا آون رفته اردو با دوستاش میگرده میگن میخندن خوش میگذرونه بی خیال همه چ اما منم ک باید اینجا بشینم و نگران باشم عذاب بکشم ک کجاست چرا جواب اس منو نمیده چرا بمن توجه نمیکنه نکنه...
نمیدونم چرا ادما اینجورین الان معنی این جمله رو خوب درک میکنم ک میگفتن(ادمارو ت جمع دوستاشون بشناسین) حالا آون ت جمع دوستاشه و من تنها واقعا درسته؟چرا ادما وقتی تنهان وقتی کسی دورشون نیس وقتی بغض دارن وقتی ناراحتن باهاتن و ی سره باهات ح میزنن و بهت توجه میکنن اما ب محض اینکه دورشون شلوغ میشه یادشون میره عشقی هم داشتن یکی هم بوده ک اگ اس ندی بهش اگ باهاش ح نزنی چ بلاهایی سرش میاد وقتی هم اعتراضی بکنی ب این وضع میگن ت بد برداشت میکنی ت فلانی ت اینجوری ت اونجوری ای من آدم بد ت خوب اخه نامرد
چ بگم ک هر چ هم اینجا ح بزنم دردی دوا نمیکنه
ی نصیحتی اگ آدمی رو دوس دارین همیشه حواستون بهش باشه ن فقط وقتی ک تنهایین وقتی ک کسی دورتون نیس وقتی ک همدم ندارین این جور مواقع همه میتونن توجه کنن اونی مهمه ک ت شلوغیا حواسش بهت باشه
پ ن: من با اردو رفتن ت جمع دوستا بودن مشکلی ندارم آدم نیاز داره ب تفریح و خوشگذرونی اما اینکه من حذف شدم ت این بازه یکم هضمش سخته
میدونم کسی نمیخونه اینارو اما گفتم ک شاید یکم دل واموندم اروم بگیره خوش باشید
(/\)
نظرات شما عزیزان: